دوباره داره شروع میشه ولی من جلوترم:-)))

ساخت وبلاگ

تا حالا استادی داشتین که از هر جمله ای که میگه یه کلمشو بفهمین بقیه رو نه؟

من امروز برای اولین بار با همچین استادی  روبه رو شدم!

هیچی دیگه در پی احوال این چن روز ، امروز ساعت ده و نیم جلسه داشتیم و من سریع از نازی اباد خودمو رسوندم به بیمارستان دوم.اولا بگم که این استاد تو دل برو بسیار بسیار وقت شناسن و من شانس اوردم که یهویی جا پارک پیدا کردم و امداد غیبی رسید و خوب پارک کردم اونم دوبله و بعدم دویدم تا دفتر دکتر و پنج دقیقه قبل استاد تو اتاق بودم:-)

بعد اون در حالیکه نفس نفس میزدم استاد با لبخند بهم نگاه کرد و گفت : خانوم دکتر روبه راهی ؟ 

منم نفسمو نگه داشتم و با صدای بلند گفتم: بله استاد(لبخندم زدم تازه). 

اقا بعد این مکالمه استاد مبحث رو شروع کرد .

اولین جمله با وجود انگلیسی بودن قابل فهم بود ولی نفهمیدیم چرا از جمله دوم همه چی عوض شد !

این طوری بود جمله ،جمله همه خیره میشدیم به هم ،بعد هر جمله رو یکیمون می فهمید و می نوشت! استاد تند تند میگفت و رد میشد ما هم هر چی می فهمیدیم می نوشتیم ! دو ساعت گذشت یه استراحت کوچیک داد و رفت بیرون :-)

تو این استراحت هشت نفری افتادیم رو نوشته های همدیگه و هر کسی داشت چیزی که فهمیده بود رو به اون یکی تو ضیح میداد . خلاصه ده دقیقه استراحت این طوری گذشت .

بعد اون این دفعه استاد با دکتر با هم اومدن و دکتر نشست و استاد در حالیکه این بار راه میرفت ،کیس هایی که خودشون دیده بودن یا تو کتب مرجع نوشته شده بود میگفتن .این جاشم خوب بود ولی باید بگم که من یکی بعد از تموم شدن جلسه خیلی از بقیه سوال پرسیدم تا کامل متوجه شدم.

در کل امروز بازم روز سختی بود باز فشار داره زیاد میشه ! ولی با قبلنا یه فرقی داره اینکه استانه ی تحمل من رفته بالا و حالا حالا ها جا دارم :-)


بعضی وقتا یهو نمیشه...
ما را در سایت بعضی وقتا یهو نمیشه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dshoghezendegi3 بازدید : 149 تاريخ : سه شنبه 7 آذر 1396 ساعت: 18:55