بخونید از گند کاریه یکم شهریور ماه مو طلایی:-)

ساخت وبلاگ

امروز یعنی ١شهریور ضمن گردش در بیمارستان و تبریک گفتن به استاد  مورد علاقم:-)! 

یه گند کاریم کردم!!!

راستش من فراری شدم از یه نفر و همه تو فکر اشتیِ ما. این طوری که دعوا خیلی خیلی الکی شروع شد و خلاصه انقدری کشش دادیم که رسید به اینجا که هیچ روی دیدن همدیگه رو نداشتیم!!!

من کلا بی خبرم از رفقا ! درسته کنار دستشون درس می خونم و هر روز بهشون سلام می کنم ولی سر یه قضیه ای اعصابم خورده و در عین حال امتحان فارماکولوژی دیوونم کرده بس که شبیه همن و هی قاطی میشن با هم !!!! بی خبر بودن من باعث شد که اونام از فرصت استفاده کنن !

حالا چطور ؟!!!

امروز منی که راس ساعت پنج بعد از ظهر عادت دارم برم بیسکویت و کاپوچینو مو بخورم ، بی خبر از همه جا سورپرایز شدم اونم با اونی که باهاش مشکل داشتم !! اون در واقع منو شرمنده کرد و من از روی نمی دونم حرص یا خوشحالی لیوانم افتاد رو کفشش !!! 

تا حالا پیش نیومده بود برام که مثل تو فیلما تو حالت سورپرایزی لیوانی یا چیزی از دستم بیفته ولی این دفعه افتاد !!

حسش حس جالبیه:-)))))

تهش با گندی که من زدم مجبور شدم هم معذرت خواهی کنم هم شرمنده بشم...

هرچند که شروع کننده من نبودم و حتی ادامه دهنده هم من نبودم ولی تهش شرمنده شدم دیگه !!

البته طرف مقابلم کفشش مشکی بود و از اون پسر باحالا که همونجا تو حیاط بیمارستان کفششو گرفت زیر اب شلنگ و با خنده به منی که از بالا بهش نگاه میکردم نگا میکرد!!!

حالا الان اوضاع بهتر میشه و بهتر ولی امان از فکر و خیال من!!

پ.ن : خیلی بی ربط وار بگم که یه سری بچه های ترم بالایی فارماکو رو افتادن و به ما التماس که ما امروز امتحان داشتیم و فقط دو روز وقت داریم و امتحانم نه صبحه و....

تهش چی خواستن؟

به ما برسونید و دستتونو باز بذارین در عوض مام سوالای کش رفته از ریه و روماتو و فارما دو رو بهتون میدیم:-))

دوران پزشکی ما همین جور جذاب جذاب داره میگذره:-))

بعضی وقتا یهو نمیشه...
ما را در سایت بعضی وقتا یهو نمیشه دنبال می کنید

برچسب : بخونید,کاریه,شهریور,طلایی, نویسنده : dshoghezendegi3 بازدید : 115 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1396 ساعت: 1:43