شایدم پراکنده نباشه!!!:-))

ساخت وبلاگ
جالبیش این جاست:
من بعد امتحان اخر کمبود خواب داشتم که خوب چیز عادیه..
اونچه که عجیبه اینکه من یه روز کلا فرصت داشتم.. 
فرصت اندکیه ... من نمی دونم چرا اون یه روز به جای خوابیدن تا هفت صبح فردا هی رفتم بیرون و بیرون.. درک نکردم که چرا تو ماشین بزن و برقص راه انداختم و انرژی باقی ماندمو کردم صفر و من دیگه روی حالت اخطار نبودم .. در واقع به کل خاموش کردم....
قرارم بیستم شهریور بود همون جای سابق با افراد گروه بود .. تو این مدت ولش نکرده بودم ولی من فقط با یه ایمیل اختصاصی کار میکردم که این در واقع تا پایان امتحانات بود ولی بعد اون جلسات حضوری و ازمایشا شرو شد و تا همین امروز فقط درگیر یه نتیجه بودم ... خطاهای ازمایش خیلی زیاده .خسته کننده ترین موردش همین خطاهاست... تمام مشکل اینکه الان چشم امید به نتیجه ازمایش منه یعنی اونقد باید دقیق باشم که پلکام اضافه نزنه!!!!!:-)
 خلاصه فشار روم  بیش تر شده...
مامان میگه زیر چشمام سیاه شده... چشمام قرمزه ... اون حرص سلامتی منو میخوره..
من تو فکر دانشگاه فلان کشور و جوابشون و ازمایشام...
با این همه من هر روز میرم پیش دو تا استاد مورد علاقم و هنوزم وایمیستم ساعت ها و ساعت ها تا بیش تر لمس کنم رشتمو...
هر روز عکس میگیرم از همه چیزای خیابون.. از راه ها ،از ماشینا ، از ترافیک:-)، از لحظات خنده ها ، از درختا ، از گلا ، طبیعت بیچاره ی شهر و یه عالمه اتفاق و اتفاق...
بعد همه اینا شاید بالکن خونه و گلای مامان ساعت یازده شب بهترین جای دنیاست برام.....
ببین با همه اینا من هنوز زندم ... 
هنوز چشمام خوب کار می کنن...
هنوز می شنوم...
هنوز دویدن صبحگاهیمو حفظ کردم...
هنوز خیلیا رو دارم که تو لیست بهترینان برام...
هنوز دل گُندم...
هنوز اعتقادم رو مهربون بودنه...
من خستم ولی تو ظاهر ،هنوز  باطنم علامت ایست و نشون نداده..


اینا خیلی خوبه مگه نه؟؟؟:-)
پ.ن؛ به نظرتون کتاب بنی ادم از محمود دولت ابادی عالیه نه؟
پ.ن: دارم میرم مشهد به یاد همه کسایی که اینجا رو می خونن هستم ... حتما همینم به خود امام رضا میگم:-)
 

بعضی وقتا یهو نمیشه...
ما را در سایت بعضی وقتا یهو نمیشه دنبال می کنید

برچسب : شایدم,پراکنده,نباشه, نویسنده : dshoghezendegi3 بازدید : 150 تاريخ : سه شنبه 28 شهريور 1396 ساعت: 6:56