از یه جایی شروع کردم ولی هنوز می خوام بگم:))))

ساخت وبلاگ
داشتم به این ماه فکر می کردم به اینکه دو بار ماشین خراب شد و من اولین بار سوار ماشین دوستم شدم و اونم اهل ویراژ و این دیوونه بازیا ، خنده و خنده :؛)) دومین بار امروز بود که از پارک ملت تا پارک ویو پیاده روی کردم واسه دادن تعیین سطح زبان واسه یه دوره فشرده امادگی ایلس ..شما فک کنین این وسط مریضم شدم حالا با کلی غصه از اینکه الان وقته مریض شدن بود مامان میگه خدا رو شکر که یه سرما خوردگیه سادس بعدم شما که دو روزه میرین شمال و جیغ و هوار تو تونل و  تا کمر بیرون رفتن از پنجره ماشین و گفتن " چه حالی میده"  چهارشنبه سوریم که تو بام بدو بدو رقص کنار اتیش و دستا رو روگوش گذاشتن و یازده نفری داد زدن تو دل کوه من بودم الان افتاده بودم تو رختخواب :))
مامان اسممو گذاشته بمب اخه می دونین چهارشنبه سوری من مامان و بابا رو بردم پیش  دوستام البته اون دو تا جدا بودن و واسه خودشون ولی کنار مام بودن مامان که خل بازیای ما رو میدید بیچاره هیچی نمی گفت تازه می خندید و می گفت زنده باشین  نمی دونم چرا بهشون اصرار کردم که بیان ولی می دونم که اصلا بدون اونا خوش نمی گذشت 
خب حالا بر گردم به اول ماجرا: ماشین که خراب میشه هر دفعه تعمیر کار که البته الان دیگه منو می شناسه کلی برام اشکالشو توضیح می ده و من نمی فهمم و اون هر دفعه می گه خودش می دونه من یادم نمیمونه ها ولی بازم میگه :))
بابام از اون دفعه اولی که دید من توضیحات تعمیرکار و خوب متوجه نشدم دیگه ازم نمی پرسه و خودش حدس می زنه چی شده :))
این خراب شدنای ماشین کلا هر دفعه یه جور خوبی می گذره مثلا امروز باعث شد من کلی پیاده روی کنم البته تهش انگشت پام داغون شد و خونریزی کرد ولی احتمال می دم که مال این یه هفته بوده باشه نه فقط امروز :))
راستی از مریض شدنم بگم که تعجب همه رو تو موسسه زبان بر انگیخت( خیلی ادبی شد:) )
اونی که امتحان مکالمه رو می گرفت همش از اینکه چه جوری شد مریض شدم  ازم پرسید کلا اگه وقت امتحان یه ربع بود اون سی دقیقه با من راجع همین موضوع حرف زد بعدم اسممو داد واسه ایلس :) خب خدا رو شکر که اخر منو به هدفم رسوند وگرنه که هیچی.:))
پ.ن : همه اینایی که گفتم تو حلق دهانیم :)) گیر کرده بود باور کنین اگه جا داشت از شمالم می گفتم حتی از اتیش گرفتن شالم در بام:)))
بعضی وقتا یهو نمیشه...
ما را در سایت بعضی وقتا یهو نمیشه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dshoghezendegi3 بازدید : 111 تاريخ : شنبه 28 اسفند 1395 ساعت: 8:58