یه ذره غمگین شدنم اشکال نداره!

یه ذره غمگین شدنم که اشکالی نداره داره؟؟ 

غمگینم واسه اینکه دارم فکر می کنم یه زمانی که خیلی کارا کردم که اوضاع درس شه نمی فهمیدم مشکل از کجاست !! نفهم نبودم ، بچه بودم!! عقلم نمی رسید 

عقلم نمی رسید که وقتی حالت بده ،حرف ادمو درس نمی کنه مدارا ادم و درس نمی کنه!! با تحمل کردن هیچی درس نمیشه . من حرف می زدم ، میگفتم ناراحتیمو ، ایرادامو قبول می کردم، سعی می کردم ، می بخشیدم، گریه می کردم ولی هیچی در باطن عوض نمیشد یعنی فک کنم عوض نشدنی بود !!

وقتی زانو هاتو جمع کنی تو شکمت ، دستاتو بذاری رو زانوهات  ساعات ١٠ باشه و تو به ساعتت نگاه کنی بعدم صدات کنن که بیا بریم و تو همچنان نشسته باشی و به هزار تا سوالی که تو ذهنته فک کنی و سردرد بگیری ، سرگیجه بگیری از اینکه یه سوالِ تکراریو سه ماهه از خودت می پرسی که چی ؟ که عوض کنی چیزیو؟ بعد یهو به خودت بگی مگه دفعه اخر چشات برق نزد؟ وقتی برق زد چطور میشد اینقد بی رحمانه باهات رفتار بشه که به چشمات بگی غلط کردی برق زدی !!! خیلیها ،به چشماش ادم بگه غلط کردی !! 

باز دوباره بهت بگن بیا بریم و تو همچنان بشینی بعد فک کنی چرا هر دفعه موقعیتو درک کردی ؟ چرا هیچ کس تو رو درک نکرد ؟!! بعد بخوای بشمری که چن دفعه واسه مشکلت نگران شد ؟؟؟دو دفعه ؟ ده دفعه؟ چن دفعه؟ بعد باز اخرین بار که بهش گوش دادی که گفت اشتباه کردم و تو قبول کردی! با چه ارگانی از بدنت قبول کردی ؟ مغزت ؟ قلبت؟ با کدوم ؟ که بعدم بگی غلط کردی قبول کردی!!!خیلیها ادم به مغزش یا قلبش بگه غلط کردی:(

دفعه  یکی مونده به اخر بهم گفتن ما با توایما !! ما رفتیما!! 

توام با خودت بگی خب برین !! من که حالم هنوز بده!!

من با یه قلب و مغز و چشمی که خودم فاتحشونو خوندم کجا برم که کسی نفهمه فاتحشونو خوندم!!!

اخرش ببینی یه اب معدنیو رو سرت خالی کردن:)))

پ. ن: تو لحظاتی که یکی فک می کنه تو یادت رفته گول خورده ، می دونم که میگم ، می شناسم طرفمو که می گم!!