سه تا بچه:))!!!

ساخت وبلاگ
ساعت ٧:٠٠ صب ساعتم زنگ می زنه ، لباس می پوشم و هدفونمو بر می دارم و می زنم بیرون . پارک نزدیک خونه شلوغه همه دارن ورزش می کنن منم طبق عادت می دوم  و می دوم  ! اونایی که همیشه میان پارک و می شناسم . اونام منو می شناسن تا ٨ می دوم و بعدم برمی گردم . یه دوش می گیرم تخم مرغ و میوه هامو می خورم و می رم که برسم سر کلاس ٩ صب!!!
تو کلاس بیست نفریم . یازده نفر که دوستای خودمم نه نفرم غریبن که البته قبلا غریبه بودن و الان باهاشون بیرونم می ریم:))) 
استادمونم یه اقای ٤٠ سالس ، ابادانی و خنده رو ! خلاصه که کلاس ایلتس یکی دیگه از مکان های خوش گذرونیه که اسمش دهن پر کنه:)) 
هر صب که میام تو پارک ملت قرار می ذاریم . از اونجا یه یه ربعی راه هست تا برسیم ! ما همیشه ٩:١٠ می رسیم :))))
استاد بیچاره ام یه ١٠ دقیقه ای صب می کنه بعد که ما رسیدیم امتحان می گیره و حدودا ١ ساعت و نیم طول می کشه الان ٨ روزه کلاس میام و ٨ بار امتحان دادم اوایل خیلی سخت بود ولی الان اونم جنبه خوش گذرونی پیدا کرده !!!
بعد از امتحان ١٥ دقیقه استراحته و بعدم درس و رفع اشکال تا ساعتِ ٢!!!!!
تا الان ٢٠٠  تا از رایج ترین کلمات و یاد گرفتم !!! البته در کنار خوش گذرونیام :)))
کلاس که تموم می شه دو حالت پیش میاد یا بابا میاد دنبالم یا با بچه ها پیاده راه میفتیم که بریم که البته حالت دوم بیش تر اتفاق میفته  .
اینایی که گفتم حالت کلی و روزمره است ! یه حالتای خاصم  همیشه هست مثه الان که مامان ٤ روزه رفته و من و بابا و داداش کوچیکه تنهاییم :) 
برا همین این ٤ روز همیشه بابا و داداش کوچیکه میان دنبالم و از اونجا میریم بیرون ، هر روزم یه جا!! 
راستش تا حالا اینقد با بابام خوش نگذرونده بودم!!!! 
این روزا درواقع تو خونه ما ٣ تا بچه زندگی می کنه:)))
همه اینا رو همین الان کنار پنجره کلاس نوشتم:)))
بعضی وقتا یهو نمیشه...
ما را در سایت بعضی وقتا یهو نمیشه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dshoghezendegi3 بازدید : 107 تاريخ : پنجشنبه 10 فروردين 1396 ساعت: 12:25