فعلا که اینطوریه!!

الان دو شبه که درس نخوابیدم .

دورم پر از لیوانای رنگی رنگی شده !!!!

کسی نمیاد تو اتاقم چون اخلاقم یه جوری شده!!کلافم کلافه

فکرشو بکنین حدود بیست و سه تا مقاله هست که باید بخونیم بعدشم که هر روز حجم درسا زیاد و زیاد تر میشه (هر روز 60 صفحه درس می دن و نصفشم وقت نمی کنن بگن و میگن خودتون بخونین)

امروز برای سومین بار  جلسه توجیهی داشتم !! دیگه بلدم چی می گن !!!حدس می زنم می خوان دفعه بعد چی بگن !!

هنوز فکرم صد جاست و طبق معمول دویدن من و نرسیدن به مقصد .خیلی دوره انگاری :))

الان وضعم جوریه که اگه بخوامم نمی تونم اونجور که باید فک کنم .

اونقدری فکرم مشغوله که نمی تونم و نمی دونم راجع کدوم بگم .

بعضی وقتا اینطوریه که باید حرف بزنی و نمی زنی !!شایدم فقط من این طوریم