دشواری وضعیت

ساخت وبلاگ
هر چیزی باید طبق فرایند خودش پیش بره ، اهسته اهسته تو پیش میری و میرسی به مرحله های سخت و سخت تر !!! روال مغزیم همین طوره یعنی کم کم جلو میره و یه جایی میشه که باید فشار به مغزت بیاری تا یه اتفاقی بیفته:) 
مرحله مرحله که طی شد رسیدیم به ازمایشگاه با تجهیزات که مخصوص پرورش موجودات ازمایشگاهی بود ، پنج تا موش در اختیارمون قرار دادن که تزریقات و ازمایش ها روشون انجام میشه که بعد یه مدت زمانی نتیجه رو ببینیم و روند کاری جلو بره . بر حسب همین چیزی که گفتم هر نفر یه موش داشت و سر گروه گرام که با یه متخصص در ارتباطه دو موش داشت هر سه روز یه بارم باید بهشون سر زده میشد تا نتیجه به طور اهسته و پیوسته مشاهده بشه البته این سه روز به دو روز و حتی یک روز و حتی مواقع اورژانسی تقلیل پیدا کرد!! این توضیحاتی که دادم ،تا این جا کافیه چون بحث تخصصی معمولا پیچیده و وسیعه که تو این جا جاش نیست!!
اما چیزی که مهمه رویا رویی و من و قاسمه :)) یعنی موش خودم بود !! راستشو بخواین اسم قاسمو مامان گذاشت رو موشه و این طور شد که راهنمای گروهم به موشم میگه قاسم !:))) مثلا هر موقعی که می خواد گزارش وضعیت بگیره پیام  میده و میگه مثلا فلان جور وضعیت قاسمو:)) گزارش بده!
منم گزارش می کنم:)
راستشو بخواین تا حالا اصلا با موش روبه رو نشده بودم !! قبل ترش با لام و اینا سر و کار داشتیم که اصلاِ اصلا قابل قیاس نیست و تو ذهن نمی گنجه!!! 
یه نفر مثل من اول باید اموزش می دید که دیدم !
موش و باید از دُم گرفت و روی سبد مخصوص گذاشت چون در میره ، گاز می گیره و حتی با پاهاش می زندت (دشواری  وضعیت:))  بعد از پشت گوش طوری بگیریش که همزمان دمش دور انگشت کوچیکت باشه و سرشو نتونه تکون بده!:) بعدم باید حد فاصل پا و تنش تزریق داخل صفاقی انجام بدیم که اونم درس جدا داره:)))
تنها چیزی که قابل توصیفه اینکه الان قاسم به من عادت کرده و دیگه فرار نمی کنه و گاز نمی گیره !!
نتایج ازمایش هنوز نهایی نشده و از بین موشا فقط قاسمو و مجتبی دوام اوردن( مجتبی ، موشه " ک" هستش:))) )
من الان دوس دارم که قاسم تا اخر بمونه:)( حالت دعایی)
پ.ن: وضعیته سخت که میگن به این میگن که از همه طرف فشار روت باشه
بعضی وقتا یهو نمیشه...
ما را در سایت بعضی وقتا یهو نمیشه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dshoghezendegi3 بازدید : 92 تاريخ : شنبه 9 ارديبهشت 1396 ساعت: 4:16