اونایی که نمی خوای بنویسی ولی به اونجایی می رسی که میگی باید بنویسم:)

بسیار بسیار عادتام هستند که باید بذارمشون کنار و بشن "یوزدْ تو".

(یه وقتایی ادم وقت می خواد خودشو یه بار بشکونه بعد دوباره بسازدش !!! اینکه دنیا مهلت نمیده یه طرف ، اینکه ادما مهلت نمیدن یه طرف دیگه!)

می دونی تو همیشه باید جوری زندگی کنی که پل پشت سر داشته باشی که اگه خواستی خودتو دوباره بسازی بتونی !!

تغییر محیط خیلی سخته، اینکه تو یه محیط جدید قرار بگیری واقعا سخته ،جدا می گم!

شما با یه سری از افراد بودی و باهاشون گذشته و حتی حال و خاطره  ساختی و می سازی ( مجازی گونه )اینکه جدا شی ازشون سخته! 

من الان دلم تنگ شده واسه یه سری رفیق و تنگ تر خواهد شد ولی همیشه دارم میگم خدا بزرگه ، همیشه تو دفتر خاطرات جدیدم که این دفعه سر رسید نیست :)))دارم می نویسم که دستم تو دستای خداست که تا الان این شده و اگرنه اگه ولم می کرد نابود بودم !! 

پ.ن: از این جا می گم و می نویسم واسه "ز" و  "س" و"میم" که دلم واسه تک تک لحظات با شماها تنگه و همیشه ی همیشه تو حافظه بلند مدتی که خیلی سخت توش چیز میز جا میشه میمونید و ممنون از اینکه اینقد خاطره خوب تو ذهن من ازتون هست!