من ماندم تنهای تنهاااا:)

ساخت وبلاگ
همه برنامه های شهر انگاری اقتاده پنج شنبه اونم دقیقا ساعتی که من کلاس دارم!!! مگه میشه؟ مگه داریم؟ 
خب اول داستان من راجع این چیزی که گفتم اینه که همیشه هماهنگیه یازده نفر با هم سخته البته هماهنگی هشت نفر از این یازده نفر راحته برا همینم اون هشت نفر زورشون به ما سه نفر میرسه و اونا میرن و ما ناکام می مونیم ، مگر شرایط خاص !!! حالا مثلا چی؟ 
خب قضیه اینه که من خیلی خیلی دوست داشتم به یکی از گالری های عکاسی که مال یکی از دوستای مشترکه ما یازده نفره برم اما از اون اولِ افتتاحیه نشد که بریم تا کشید به الان که خب همه قرار گذاشتن که برن و من بازم نمی تونستم و همه یه لطفی کردن و انداختن عقب برنامه رو ولی بازم نمیشه !!! الان درحال غر زدن هستم به خاطر تایمی که قرار گذاشتن !!:)) فکرشو بکنین  ده تا دوازده و نیمه پنجشنبه !!!! 
یکی نیست بگه اخه پنجشنبه؟ اخه ده تا دوازده و نیم؟؟ اخه چرا ؟؟:(((چرا روزی که من از ٧ صبح تا ١١:١٥ کلاس دارم!؟؟؟ 
از یه طرفم حرفم دیگه خریدار نداره وقتی میگم من نمی تونم. دیگه خبر از مدارا نیست:)))) 
من ماندم تنهای تنهااااا:)))
بعضی وقتا یهو نمیشه...
ما را در سایت بعضی وقتا یهو نمیشه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dshoghezendegi3 بازدید : 124 تاريخ : پنجشنبه 14 ارديبهشت 1396 ساعت: 20:37