حال من این گونه است!

ساخت وبلاگ
جوان چشم که میندازه به پنجره برج میبینه و برج ! پنجره ها پرده ندارند ! یادش نمیاد که جزو لوازم مورد نیاز اتاقش تا حالا درخواست کرده باشه ( اعتقادش به دیدنه فضای بیرون تو هر ثانیس) :) ریتم اهسته و پیوسته ی ویالن  پشت هم پلی میشن و جوان که چشمهایش را بسته تمرکز زیادی روی اهنگ ها کرده از حالتش می شه فهمید ، سیخ نشسته رو صندلیو تکون نمی خوره ، پلکاش با فاصله زمانیه زیادی می پرن، این اهنگ رو خیلی دوست داره ! دستشو دراز می کنه اخه همیشه لپ تاپ یه جای مشخص داره و جوان می دونه از اون فاصله همیشگیه صندلی و میز انگشتشو کجا بذاره که اهنگ باز پلی شه و پلی شه !! 
تکلیفِ جلسه اول کار با گوشهاست ، استاد به مدت یک هفته به جوان فرصت داده تا فقط گوش بده!! گوش دادن خوبه اینو جوان با تمام وجود احساس می کنه:) اینو میشه از حالت چهرش فهمید، لبخندش موقع گوش دادن اینو نشون میده!!
حال جوان بهتر است و در واقع باید گفت با خودش کنار اومده اما اوضاع هنوز در جوان ثابت نشده ! 
هنوز قدرت حرف زدنِ چشم تو چشم و نداره !!
خواب جوان ٤ ساعته و کافیئن ها اثر کرده!!
موبایل جوان خاموش بوده و حوصله هیچ پیام و جواب دادن به اونو نداره!!
زیر دست جوان چیست؟!




کتاب ادمکش کور که از حرکت انگشتاش روی اون میشه فهمید که درگیرش کرده! 
جزوه و کتاب قطورِ کلیه که باید برای امتحانش بخوندشون( جوان دست رو اینا نذاشته:)))).)
اونورترم دفتر خاطراتشه که از خودکار وسطش میشه فهمید که تازه یه خاطره رو ثبت کرده:)
بعضی وقتا یهو نمیشه...
ما را در سایت بعضی وقتا یهو نمیشه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dshoghezendegi3 بازدید : 93 تاريخ : جمعه 22 ارديبهشت 1396 ساعت: 3:36