یه وقتایی دلم می خواست تو زمانِ قاجار تو کاخ گلستان می چرخیدم !! اونوقت شنل نامرئی کننده ی هری پاترم مینداختم رو خودمُ از خیلی اتفاقات اگاهشون می کردم یاجلوی کاراشونو یه جوری می گرفتم:))!!!
یا مثلا می رفتم کاخ سعد اباد تو اتاق شاه یا مجالسش و با همون حالت نامرئی اگاهش می کردم:))!!
حالا اینا از کجا میاد ؟!
راستشو بخواین چن روزیه کتاب هویت ایرانی رو شروع کردم به خوندن و بعضی جاهاش موهامو و در و دیوار چنگ میزدمو و حرصم در میومد!!
این افکار البته از همین جا شروع نشد از بچگی بود !
یعنی زمانی که می رفتم جاهای تاریخی یه حالت خاصی بهم دست می داد!!
تو دبستان و راهنمایی و دبیرستانم عاشقِ تاریخ بودم:)
نمیدونم چرا سر از پزشکی در اوردم:))
چیزی که موطلایی برا تعریف
براتون بگم از درسام که معادلات ذهنمو بهم ریخته و حتی خوابشونم می بینم :))
برا کسی که این جوری میشه نسخه ای که میپیچن فقط شمال و دریاست:)
برچسب : نویسنده : dshoghezendegi3 بازدید : 91