برامده از دل:)))))

ساخت وبلاگ

1.اخرین تایم کلاسی و انتخاب کردم یعنی ٣:٤٥ تا ٥ البته به شخصه معتقدم که ایمونولوژی درس خیلی شیرینیه و نسبت به بقیه درسا باهاش ارتباط بیش تری برقرار می کنم:))) تایمش یه جوریه که تاریکی هوا مطبوعه و خوشت میاد که پیاده روی کنی  :))) خلاصه اینکه  اهنگ تو گوشم بود و با یه ریتم خوبی راه می رفتم همزمان طبق عادت نسبتا همیشگی سعی می کردم سنگفرش خیابونا رو به ترتیب برم  مرتب بعنی مثلا پاهامو یکی در میون بذارم وسط یه چهارضلعی :))) می دونم خل بازیه ولی ادم با خل بازیاش زندس:))) 

٢. اول که خواستم سر کلاس بشینم نفسم بالا نمیومد بعد سعی کردم تفس بکشم و به خودم بگم مهربون باش:))) جواب داد :))

٣. چقد  خوبه یه دوست پایه داشته باشی تو دانشگاه رو کرد بهم گفت تو هر کتاب فروشی بری باید منو با خودت ببری خیلی خیلی خوشحالم از بودن این دوستم خیلی:)))

٤ . چقدر این جمله خوبه : 

خیلی خوبه من به شخصه از همه اونایی که مهربونن تشکر می کنم و به بقیم می گم مهربون باشید:)

بعضی وقتا یهو نمیشه...
ما را در سایت بعضی وقتا یهو نمیشه دنبال می کنید

برچسب : جملات برامده از دل,حرفهای برامده از دل,از دل برآمده, نویسنده : dshoghezendegi3 بازدید : 95 تاريخ : يکشنبه 16 آبان 1395 ساعت: 0:15